جمعه 12 اردیبهشت 1404
EN

دعاها

دعای کمیل

اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُكَ‏بِرَحْمَتِكَ الَّتى‏ وَسِعَتْ كُلَّ شَىْ‏ءٍ، وَبِقُوَّتِكَ الَّتى‏ قَهَرْتَ‏

خدایا من از تو مى‏خواهم‏بحق آن رحمتت كه همه چیز را فرا گرفته و به آن نیرویت كه همه چیز را بوسیله آن مقهور

بِها كُلَّشَىْ‏ءٍ، وَخَضَعَ لَها كُلُّ شَىْ‏ءٍ، وَذَلَّ لَها كُلُّ شَىْ‏ءٍ، وَبِجَبَرُوتِكَ الَّتى‏ غَلَبْتَ‏

خویش كردى و همه چیز در برابر آن خاضع و همه در پیش آن خوار است و به جبروت تو كه بوسیله آن چیره گشتى‏

بِها كُلَّ شَىْ‏ءٍ، وَبِعِزَّتِكَ الَّتى‏ لا یَقُومُ لَها شَىْ‏ءٌ، وَبِعَظَمَتِكَ الَّتى‏ مَلَأَتْ كُلَ‏

بر هر چیز و به عزتت كه چیزى در برابرش نه‏ایستد و به آن عظمت و بزرگیت كه پركرده هر

شَىْ‏ءٍ،وَبِسُلْطانِكَ الَّذى‏ عَلا كُلَّشَىْ‏ءٍ، وَبِوَجْهِكَ الْباقى‏ بَعْدَ فَنآءِ كُلِّشَىْ‏ءٍ،

چیز را و به آن سلطنت و پادشاهیت كه بر هر چیز برترى گرفته و به ذات پاكت كه پس از نابودى هر چیز

وَبِأَسْمائِكَ الَّتى‏ مَلَأَتْ اَرْكانَ كُلِّشَىْ‏ءٍ، وَبِعِلْمِكَ الَّذى‏ اَحاطَ بِكُلِّشَىْ‏ءٍ، وَبِنُورِ

باقى است و به نامهاى مقدست كه اساس هر موجودى را پركرده و به آن علم و دانشت كه احاطه یافته به هر چیز و به نور

وَجْهِكَ الَّذى‏ اَضآءَ لَهُ كُلُّشىْ‏ءٍ، یا نُورُ یا قُدُّوسُ، یا اَوَّلَ الْأَوَّلِینَ، وَیا اخِرَ

ذاتت كه روشن شد در پرتوش هر چیز اى نور حقیقى و اى منزه از هر عیب اى آغاز موجودات اولین و اى پایان‏

الْأخِرینَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تَهْتِكُ الْعِصَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ‏

آخرین خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را كه پرده‏ها را بدرد خدایا بیامرز برایم آن‏

الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُنْزِلُ النِّقَمَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُغَیِّرُ النِّعَمَ، اَللّهُمَ‏

گناهانى را كه عقاب و كیفرها را فرو ریزد خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را كه نعمت‏ها را تغییر دهد

اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تَحْبِسُ الدُّعآءَ،اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى‏ تُنْزِلُ‏

خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را كه از (اجابت) دعا جلوگیرى كند خدایا بیامرز برایم آن گناهانى را كه بلا نازل كند

الْبَلاءَ، اَللّهُمَّ اغْفِرْلى‏ كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ خَطیئَهٍ اَخْطَاْتُها، اَللّهُمَ‏

خدایا بیامرز برایم هر گناهى كه كرده‏ام و هر خطایى كه از من سر زده‏

اِنّى‏ اَتَقَرَّبُ اِلَیْكَ بِذِكْرِكَ، وَاَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلى‏ نَفْسِكَ، وَاَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ‏

خدایا من به سوى تو تقرب جویم بوسیله ذكر تو و شفیع آورم بدرگاهت خودت را و به جود و كرمت از تو مى‏خواهم كه‏

تُدْنِیَنى‏مِنْ‏قُرْبِكَ ، وَاَنْ تُوزِعَنى‏ شُكْرَكَ، وَاَنْ تُلْهِمَنى‏ ذِكْرَكَ، اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَسْئَلُكَ‏

مرا به مقام قرب خویش نزدیك سازى و شكر و سپاسگذاریت را بر من روزى كنى و ذكر خود را به من الهام كنى خدایا از تو

سُؤالَ خاضِع ٍ مُتَذَلِّل ٍ خاشِع ٍ، اَنْ تُسامِحَنى‏ وَتَرْحَمَنى‏، وَتَجْعَلَنى‏ بِقَِسْمِكَ‏

درخواست‏مى‏كنم‏درخواست‏ شخص‏فروتن‏خوارترسان‏كه‏ بر من آسان‏گیرى وبه‏من‏رحم‏كنى‏ومرابه‏� �نچه‏برایم‏قسمت كرده‏اى‏

راضِیاً قانِعاً، وَفى‏ جَمیعِ الْأَحْوالِ مُتَواضِعاً، اَللّهُمَّ وَاَسْئَلُكَ سُؤالَ مَنِ‏

راضى و قانعم سازى و در تمام حالات فروتنم كنى خدایا از تو درخواست كنم درخواست كسى كه سخت‏

اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ، وَاَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدآئِدِ حاجَتَهُ، وَعَظُمَ فیما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ،

فقیر و بى‏چیز شده و خواسته‏اش را هنگام سختیها پیش تو آورده و امیدش بدانچه نزد تو است بسیار بزرگ است‏

اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ، وَعَلا مَكانُكَ، وَخَفِىَ مَكْرُكَ، وَظَهَرَ اَمْرُكَ،

خدایا سلطنت و پادشاهیت بس بزرگ و مقامت بسى بلند است مكر و تدبیرت در كارها پنهان و امر و فرمانت آشكار است‏

وَغَلَبَ قَهْرُكَ، وَجَرَتْ قُدْرَتُكَ، وَلا یُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ، اَللّهُمَّ لا

قهرت غالب و قدرت و نیرویت نافذ است و گریز از تحت حكومت تو ممكن نیست خدایا نیابم

اَجِدُ لِذُنُوبى‏ غافِراً، وَلالِقَبائِحى‏ ساتِراً، وَلالِشَىْ‏ءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبیحِ‏

براى گناهانم آمرزنده‏اى و نه براى كارهاى زشتم پرده‏پوشى و نه كسى را كه عمل زشت‏

بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَیْرَكَ، لا اِلهَ اِلاَّ اَنْتَ، سُبْحانَكَ وَبِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسى‏،

مرا به كار نیك تبدیل كند جز تو، نیست معبودى جز تو منزهى تو و به حمد تو مشغولم من به خویشتن‏

وَتَجَرَّأْتُ بِجَهْلى‏، وَسَكَنْتُ اِلى‏ قَدیمِ ذِكْرِكَ لى‏، وَمَنِّكَ عَلَىَّ، اَللّهُمَ‏

ستم كردم و در اثر نادانیم دلیرى كردم و به اینكه همیشه از قدیم به یاد من بوده وبر من لطف و بخشش داشتى آسوده خاطرنشستم اى خدا

مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبیحٍ سَتَرْتَهُ، وَكَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ، وَكَمْ مِنْ عِثارٍ

اى مولاى من چه بسیار زشتیها كه از من‏پوشاندى و چه بسیار بلاهاى سنگین كه از من بازگرداندى و چه بسیار لغزشها

وَقَیْتَهُ، وَكَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ، وَكَمْ مِنْ ثَنآءٍ جَمیلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ‏

كه از آن نگهم داشتى و چه بسیار ناراحتیها كه از من دور كردى و چه بسیار مدح و ثناى خوبى كه‏من‏شایسته‏اش‏نبودم‏� � تو آن را

نَشَرْتَهُ، اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى‏، وَاَفْرَطَ بى‏ سُوءُ حالى‏، وَقَصُرَتْ بى‏ اَعْمالى‏،

منتشر ساختى خدایا بلاى من بسى بزرگ است و بدى حالم از حد گذشته و اعمالم نارسا است

وَقَعَدَتْ بى‏ اَغْلالى‏، وَحَبَسَنى‏ عَنْ نَفْعى‏ بُعْدُ اَمَلى‏، وَخَدَعَتْنِى الدُّنْیا

و زنجیرهاى علایق مرا خانه‏نشین و آرزوهاى دور و دراز مرا از رسیدن به منافعم بازداشته و دنیا با ظواهر

بِغُرُورِها، وَنَفْسى‏ بِجِنایَتِها وَمِطالى‏، یا سَیِّدى‏ فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا یَحْجُبَ‏

فریبنده‏اش مرا گول زد و نفسم بوسیله جنایتش و به مسامحه گذراندم اى آقاى من پس از تو مى‏خواهم به عزتت كه بدى رفتار و كردار

عَنْكَ دُعآئى‏، سُوءُ عَمَلى‏ وَفِعالى‏، وَلا تَفْضَحْنى‏ بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَیْهِ مِنْ‏

من دعایم را از اجابتت جلوگیرى نكند و رسوا نكنى مرا به آنچه از اسرار پنهانى من‏

سِرّى‏، وَلا تُعاجِلْنى‏ بِالْعُقُوبَهِ عَلى‏ ما عَمِلْتُهُ فى‏ خَلَواتى‏، مِنْ سُوءِ فِعْلى‏

اطلاع دارى و شتاب نكنى در عقوبتم براى رفتار بد و كارهاى بدى كه در خلوت انجام دادم

وَاِسآئَتى‏، وَدَوامِ تَفْریطى‏ وَجَهالَتى‏، وَكَثْرَهِ شَهَواتى‏ وَغَفْلَتى‏، وَ كُنِ اللَّهُمَ‏

و ادامه دادنم به تقصیر و نادانى و زیادى شهوت‏رانى و بى‏خبریم و خدایا

بِعِزَّتِكَ لى‏ فى‏ كُلِّ الْأَحْوالِ رَؤُفاً، وَعَلَىَّ فى‏ جَمیعِ الْأُمُورِ عَطُوفاً، اِلهى‏

به عزتت سوگند كه در تمام احوال نسبت به من مهربان باش و در تمام امور بر من عطوفت فرما اى معبود من و

وَرَبّى‏ مَنْ لى‏ غَیْرُكَ، اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى‏ وَالنَّظَرَ فى‏ اَمْرى‏، اِلهى‏

اى پروردگار من جز تو كه را دارم كه رفع گرفتارى و توجه در كارم را از او درخواست كنم اى خداى من و

وَمَوْلاىَ اَجْرَیْتَ عَلَىَّ حُكْماً اِتَّبَعْتُ فیهِ هَوى‏ نَفْسى‏، وَلَمْ اَحْتَرِسْ فیهِ مِنْ‏

اى مولاى من تو بر من حكمى را مقرر داشتى كه در اجراى آن پیروى هواى نفسم را كردم و از فریبكارى دشمنم در این باره

تَزْیینِ عَدُوّى‏، فَغَرَّنى‏ بِما اَهْوى‏، وَاَسْعَدَهُ عَلى‏ ذلِكَ الْقَضآءُ، فَتَجاوَزْتُ‏

نهراسیدم پس او هم طبق دلخواه خویش گولم زد و قضا (و قدر) هم با او كمك‏كردودراثر همین ماجراى شومى كه بر سرم آمد

بِما جَرى‏، عَلَىَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ، وَخالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ، فَلَكَ‏

نسبت به پاره‏اى از حدود و احكامت تجاوز كردم و در برخى از دستوراتت راه مخالفت را پیمودم پس در تمام آنچه‏

الْحَمْدُ عَلَىَّ فى‏ جَمیعِ ذلِكَ، وَلا حُجَّهَ لى‏ فیما جَرى‏ عَلَىَّ فیهِ قَضآؤُكَ،

پیش آمده تو را ستایش مى‏كنم و اكنون از حكمى كه درباره كیفر من جارى گشته و قضا و آزمایش تو

وَاَلْزَمَنى‏ حُكْمُكَ وَبَلآؤُكَ، وَقَدْ اَتَیْتُكَ یا اِلهى‏ بَعْدَ تَقْصیرى‏ وَاِسْرافى‏

مرا بدان ملزم ساخته حجت و برهانى ندارم و اینك اى معبود من در حالى به درگاهت آمده‏ام كه درباره‏ات كوتاهى كرده و

عَلى‏ نَفْسى‏، مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقیلاً، مُسْتَغْفِراً مُنیباً، مُقِرّاً مُذْعِناً

بر خودزیاده‏روى‏نموده‏و عذرخواه و پشیمان و دل‏شكسته و پوزش‏جو و آمرزش طلب و بازگشت كنان و به گناه خویش اقرار و اذعان و

مُعْتَرِفاً، لااَجِدُ مَفَرّاًمِمَّا كانَ مِنّى‏، وَلا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَیْهِ فى‏ اَمْرى‏، غَیْرَ قَبُولِكَ‏

اعتراف دارم و راه گریزى از آنچه از من سر زده نیابم و پناهگاهى كه بدان رو آورم در كار خویش ندارم جز اینكه‏

عُذْرى‏، وَاِدْخالِكَ اِیَّاىَ فى‏ سَعَهِ رَحْمَتِكَ، اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى‏، وَارْحَمْ‏

تو عذرم بپذیرى و مرا در فراخناى رحمتت درآورى پس اى خداى من عذرم بپذیر و بر سخت‏پریشانیم رحم كن

شِدَّهَ ضُرّى‏، وَفُكَّنى‏ مِنْ شَدِّ وَثاقى‏، یارَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى‏، وَرِقَّهَ جِلْدى‏،

و از بند سخت گناهانم رهائیم ده اى پروردگار من بر ناتوانى بدنم و نازكى پوست تنم‏

وَدِقَّهَ عَظْمى‏، یا مَنْ بَدَءَ خَلْقى‏ وَذِكْرى‏، وَتَرْبِیَتى‏ وَبِرّى‏ وَتَغْذِیَتى‏، هَبْنى‏

و باریكى استخوانم رحم كن اى كسى كه آغاز كردى به آفرینش من‏وبه‏یادمن‏وبپرورشم‏و به‏احسان‏وخوراك دادنم اكنون به همان بزرگوارى و

لِابْتِدآءِ كَرَمِكَ، وَسالِفِ بِرِّكَ بى‏، یا اِلهى‏ وَسَیِّدى‏ وَرَبّى‏، اَتُراكَ‏

كرم نخستت و سابقه احسانى كه به من داشتى مرا ببخش اى معبود من و اى آقاى من و اى پروردگارم آیا تو به راستى‏

مُعَذِّبى‏بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحیدِكَ، وَبَعْدَ مَا انْطَوى‏ عَلَیْهِ قَلْبى‏ مِنْ مَعْرِفَتِكَ، وَلَهِجَ بِهِ‏

چنانى كه مرا به آتش عذاب كنى پس از اینكه به یگانگیت اقرار دارم و دلم به نور معرفتت آباد گشته و

لِسانى‏ مِنْ ذِكْرِكَ، وَاعْتَقَدَهُ ضَمیرى‏ مِنْ حُبِّكَ، وَبَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى‏

زبانم به ذكر تو گویا شده و نهادم به دوستى تو پیوند شده و پس از اعتراف صادقانه و

وَدُعآئى‏ خاضِعاً لِرُبُوبِیَّتِكَ، هَیْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَیِّعَ مَنْ رَبَّیْتَهُ، اَوْ

دعاى خاضعانه‏ام به مقام بنده‏پرورى و ربوبیتت؟ بسیار دور است! تو بزرگوارتر از آنى كه از نظر دور دارى كسى را كه خود پروریده‏اى یا

تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَیْتَهُ، اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ اوَیْتَهُ، اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلآءِ مَنْ كَفَیْتَهُ‏

دور گردانى كسى را كه خود نزدیكش كرده یا تسلیم بلا و گرفتارى كنى كسى را كه خود سرپرستى كرده‏

وَرَحِمْتَهُ، وَلَیْتَ شِعْرى‏ یا سَیِّدى‏ وَاِلهى‏ وَمَوْلاىَ، اَتُسَلِّطُ النَّارَ عَلى‏

و به لطف پروریده‏اى و كاش مى‏دانستم اى آقا و معبود و مولایم آیا چیره مى‏كنى آتش دوزخ را بر

وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَهً، وَعَلى‏ اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحیدِكَ صادِقَهً،

چهره‏هایى كه در برابر عظمتت به سجده افتاده و بر زبانهایى كه صادقانه به یگانگیت گویا شده و سپاسگزارانه

وَبِشُكْرِكَ مادِحَهً، وَعَلى‏ قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِیَّتِكَ مُحَقِّقَهً، وَعَلى‏ ضَمآئِرَ حَوَتْ‏

به شكرت باز شده و بر دلهایى كه از روى یقین به خدائیت اعتراف كرده‏اند و بر نهادهایى كه‏

مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى‏ صارَتْ خاشِعَهً، وَعَلى‏ جَوارِحَ سَعَتْ اِلى‏ اَوْطانِ‏

علم و معرفتت آنها را فرا گرفته تا به جایى كه در برابرت خاشع گشته و بر اعضاء و جوارحى كه مشتاقانه به پرستشگاهایت‏

تَعَبُّدِكَ طآئِعَهً، وَاَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَهً، ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ، وَلا

شتافته و با حال اقرار به گناه جویاى آمرزش تو هستند چنین گمانى به تو نیست و

اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ یا كَریمُ یا رَبِّ، وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى‏ عَنْ قَلیلٍ مِنْ بَلاءِ

از فضل تو چنین خبرى به ما نرسیده اى خداى كریم اى پروردگار من و تو ناتوانى مرا در مقابل اندكى از بلاى‏

الدُّنْیا وَعُقُوباتِها، وَمایَجْرى‏ فیها مِنَ الْمَكارِهِ عَلى‏ اَهْلِها، عَلى‏ اَنَّ ذلِكَ‏

دنیا و كیفرهاى ناچیز آن و ناملایماتى كه معمولاً بر اهل آن مى‏رسد مى‏دانى در صورتى‏كه این‏

بَلاءٌ وَمَكْرُوهٌ قَلیلٌ مَكْثُهُ، یَسیرٌ بَقآئُهُ، قَصیرٌ مُدَّتُهُ، فَكَیْفَ احْتِمالى‏ لِبَلاءِ

بلا و ناراحتى دوامش كم است و دورانش اندك و مدتش كوتاه است‏

الْاخِرَهِ، وَجَلیلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فیها، وَهُوَ بَلاءٌ

آخرت و آن ناملایمات بزرگ را در آنجا دارم در صورتى‏كه آن بلا

تَطُولُ مُدَّتُهُ، وَیَدُومُ مَقامُهُ، وَلا یُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ، لِأَنَّهُ لا یَكُونُ اِلاَّ عَنْ‏

مدتش طولانى و دوامش همیشگى است و تخفیفى براى مبتلایان به آن نیست زیرا آن بلا از

غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَسَخَطِكَ، وَهذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالْاَرْضُ،

خشم و انتقام و غضب تو سرچشمه گرفته و آن هم چیزى است كه آسمانها و زمین

یا سَیِّدِى‏، فَكَیْفَ لى‏ وَاَنَا عَبْدُكَ الضَّعیفُ الذَّلیلُ الْحَقیرُ الْمِسْكینُ‏

تاب تحمل آن را ندارند اى آقاى من تا چه رسد به من بنده ناتوان خوار ناچیز مستمند بیچاره!

الْمُسْتَكینُ، یا اِلهى‏ وَرَبّى‏ وَسَیِّدِى‏ وَمَوْلاىَ لِأَىِّ الْأُمُورِ اِلَیْكَ اَشْكُو،

اى معبود و پروردگار و آقا و مولاى من آیا براى كدامیك از گرفتاریهایم به تو شكایت كنم‏

وَلِما مِنْها اَضِجُّ وَاَبْكى‏، لِأَلیمِ‏الْعَذابِ وَشِدَّتِهِ، اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَمُدَّتِهِ،

و براى كدامیك از آنها شیون و گریه‏كنم؟ آیا براى عذاب دردناك و سخت یا براى بلاى طولانى و مدید

فَلَئِنْ صَیَّرْتَنى‏ لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدآئِكَ، وَجَمَعْتَ بَیْنى‏ وَبَیْنَ اَهْلِ بَلائِكَ،

پس اگر بنا شود مرا بخاطر كیفرهایم در زمره دشمنانت اندازى و مرا با گرفتاران در بلا

وَفَرَّقْتَ‏بَیْنى‏وَبَی ْنَ‏اَحِبَّآئِكَ وَاَوْلیآئِكَ، فَهَبْنى‏ یا اِلهى‏ وَسَیِّدِى‏ وَمَوْلاىَ وَرَبّى‏،

و عذابت در یكجا گردآورى و میان من و دوستانت جدایى اندازى گیرم كه اى معبود و آقا و مولا و پروردگارم من بر عذاب تو

صَبَرْتُ عَلى‏ عَذابِكَ، فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَلى‏ فِراقِكَ، وَهَبْنى‏ صَبَرْتُ عَلى‏ حَرِّ

صبر كنم اما چگونه بر دورى از تو طاقت آورم و گیرم كه اى معبود من حرارت

نارِكَ فَكَیْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى‏ كَرامَتِكَ، اَمْ كَیْفَ اَسْكُنُ فِى النَّارِ

آتشت را تحمل كنم اما چگونه چشم پوشیدن از بزرگواریت را بر خود هموار سازم یا چگونه در میان آتش‏

وَرَجآئى‏ عَفْوُكَ، فَبِعِزَّتِكَ یا سَیِّدى‏ وَمَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً، لَئِنْ تَرَكْتَنى‏

بمانم با اینكه امید عفو تو را دارم پس به عزتت سوگند اى آقا و مولاى من براستى سوگند مى‏خورم كه اگر زبانم را

ناطِقاً، لَأَضِجَّنَّ اِلَیْكَ بَیْنَ اَهْلِها ضَجیجَ الْأمِلینَ، وَلَأَصْرُخَنَّ اِلَیْكَ صُراخَ‏

در آنجا بازبگذارى حتماً در میان دوزخیان شیون را بسویت سر دهم شیون اشخاص آرزومند و مسلماً چون فریادرس‏

الْمَسْتَصْرِخینَ، وَلَاَبْكِیَنَّ عَلَیْكَ بُكآءَ الْفاقِدینَ، وَلَأُنادِیَنَّكَ اَیْنَ كُنْتَ یا

خواهان به درگاهت فریاد برآرم و قطعاً مانند عزیز گمگشتگان بر دورى تو گریه و زارى كنم و با صداى بلند تو را مى‏خوانم و مى‏گویم كجایى‏

وَلِىَّ الْمُؤْمِنینَ، یا غایَهَ امالِ الْعارِفینَ، یاغِیاثَ الْمُسْتَغیثینَ، یا حَبیبَ‏

اى یار و نگهدار مؤمنان اى منتهاى آرمان عارفان اى فریادرس درماندگان اى محبوب‏

قُلُوبِ‏الصَّادِقینَ، وَیااِلهَ الْعالَمینَ، اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ یا اِلهى‏ وَبِحَمْدِكَ، تَسْمَعُ‏

دل راستگویان و اى حیران كننده عالمیان آیا براستى چنان مى‏بینى اى منزه و معبودم كه به ستایشت مشغولم كه بشنوى‏

فیها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فیها بِمُخالَفَتِهِ، وَذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِیَتِهِ،

در آن آتش صداى بنده مسلمانى را كه در اثر مخالفتش در آنجا زندانى شده و مزه عذاب آتش را به خاطر نافرمانیش‏

وَحُبِسَ بَیْنَ‏اَطْباقِهابِجُرْم� �هِ وَجَریرَتِهِ، وَهُوَ یَضِجُّ اِلَیْكَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ،

چشیده و در میان طبقات دوزخ به واسطه جرم و جنایتش گرفتار شده و در آن حال به درگاهت شیون كند شیون شخصى كه آرزومند رحمت‏

وَیُنادیكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحیدِكَ، وَیَتَوَسَّلُ اِلَیْكَ بِرُبُوبِیَّتِكَ، یا مَوْلاىَ‏

تو است و به زبان یگانه‏پرستان تو را فریاد زند و به بنده پروریت متوسل گردد اى مولاى من‏

فَكَیْفَ یَبْقى‏ فِى الْعَذابِ وَهُوَ یَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ، اَمْ كَیْفَ تُؤْلِمُهُ‏

پس چگونه در عذاب بماند با اینكه به بردبارى سابقه دارت چشم امید دارد یا چگونه‏

النَّارُ وَهُوَ یَأْمَلُ فَضْلَكَ وَرَحْمَتَكَ، اَمْ كَیْفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُها وَاَنْتَ تَسْمَعُ‏

آتش او را بیازارد با اینكه آرزوى فضل و رحمت تو را دارد یا چگونه شعله آتش او را بسوزاند با اینكه تو صدایش را بشنوى‏

صَوْتَهُ وَتَرى‏ مَكانَهُ، اَمْ كَیْفَ یَشْتَمِلُ عَلَیْهِ زَفیرُها وَاَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ، اَمْ‏

و جایش را ببینى یا چگونه شراره‏هاى آتش او را دربرگیرد با اینكه تو ناتوانیش دانى یا

كَیْفَ یَتَقَلْقَلُ بَیْنَ اَطْباقِها وَاَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ، اَمْ كَیْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِیَتُها وَهُوَ

چگونه در میان طبقات آتش دست و پا زند با اینكه تو صدق و راستگوئیش را دانى یا چگونه موكلان دوزخ او راباتندى‏برانندبااینكه تو را به‏

یُنادیكَ یا رَبَّهُ، اَمْ كَیْفَ یَرْجُو فَضْلَكَ فى‏ عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فیها، هَیْهاتَ‏

پروردگارى‏بخواندیاچگونه‏ ممكن‏است‏كه‏امیدفضل‏تور ادرآزادى‏خویش‏داشته باشد ولى تو او را به حال خود واگذارى چه بسیار از تو دور است‏

ما ذلِكَ الظَّنُ‏بِكَ،وَلَاالْمَع� �رُوفُ‏مِنْ‏فَضْلِكَ، وَلا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدینَ‏

و چنین گمانى به تو نیست و فضل تو اینسان معروف نیست و نه شباهت با رفتار تو نسبت به یگانه‏پرستان دارد

مِنْ بِرِّكَ وَاِحْسانِكَ، فَبِالْیَقینِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذیبِ‏

با آن نیكى و احسانت كه نسبت بدانها دارى و من بطور قطع مى‏دانم كه اگر فرمان تو در معذب ساختن‏

جاحِدیكَ، وَقَضَیْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِدیكَ، لَجَعَلْتَ النَّارَ كُلَّها بَرْداً

منكرانت صادر نشده بود و حكم تو به همیشه ماندن در عذاب براى دشمنانت در كار نبود حتماً آتش دوزخ را هر چه بود به تمامى سرد

وَسَلاماً، وَما كانَ لِأَحَدٍ فیها مَقَرّاً وَلا مُقاماً، لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْمآؤُكَ،

و سالم مى‏كردى و هیچكس در آن منزل و مأوا نداشت ولى تو اى خدایى كه تمام نامهایت مقدس است

اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلَأَها مِنَ الْكافِرینَ مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ اَجْمَعینَ، وَاَنْ تُخَلِّدَ فیهَا

سوگند یاد كرده‏اى كه دوزخ را از كافران از پریان و آدمیان پركنى و دشمنانت را براى همیشه در آن جا دهى و تو كه‏

الْمُعانِدینَ، وَاَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً، وَتَطَوَّلْتَ بِالْإِنْعامِ مُتَكَرِّماً،

حمد ثنایت برجسته است در ابتداء بدون سابقه فرمودى و به این انعام از روى بزرگوارى تفضل كردى‏

«اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً، لا یَسْتَوُونَ» اِلهى‏ وَسَیِّدى‏ فَاَسْئَلُكَ‏

(كه فرمودى) «آیا كسى‏كه مؤمن است مانند كسى است كه فاسق است؟ نه یكسان نیستند» اى معبود من و اى آقاى‏

بِالْقُدْرَهِ الَّتى‏ قَدَّرْتَها، وَبِالْقَضِیَّهِ الَّتى‏ حَتَمْتَها وَحَكَمْتَها، وَغَلَبْتَ مَنْ‏

من بحق آن نیرویى كه مقدرش كردى و به فرمانى كه مسلمش كردى و صادر فرمودى‏

عَلَیْهِ اَجْرَیْتَها، اَنْ تَهَبَ لى‏ فى‏ هذِهِ اللَّیْلَهِ وَفى‏ هذِهِ السَّاعَهِ، كُلَّ جُرْمٍ‏

و بر هر كس آن را اجرا كردى مسلط گشتى از تو مى‏خواهم كه ببخشى بر من در این شب و در این ساعت هر جرمى را

اَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِیحٍ اَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ‏

را كه مرتكب شده‏ام و هر گناهى را كه از من سرزده و هر كار زشتى را كه پنهان كرده‏ام و هر نادانى كه كردم چه كتمان كردم‏

اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَیْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ، وَكُلَّ سَیِّئَهٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبینَ،

و چه آشكار چه پنهان كردم و چه در عیان و هر كار بدى را كه به نویسندگان گرامیت دستور یادداشت كردنش را دادى همان نویسندگانى‏

الَّذینَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما یَكُونُ مِنّى‏، وَجَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى‏،

كه آنها را موكل بر ثبت اعمال من كردى و آنها را به ضمیمه اعضاء و جوارحم گواه بر من كردى

وَكُنْتَ اَنْتَ الرَّقیبَ عَلَىَّ مِنْ وَرآئِهِمْ، وَالشَّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ، وَبِرَحْمَتِكَ‏

و اضافه بر آنها خودت نیز مراقب من بودى و گواه اعمالى بودى كه از ایشان پنهان مى‏ماند والبته‏به‏واسطه‏رحمتت بود كه آنها را

اَخْفَیْتَهُ وَبِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ، وَاَنْ تُوَفِّرَ حَظّى‏ مِنْ كُلِ‏ّ خَیْرٍ اَنْزَلْتَهُ، اَوْ اِحْسانٍ‏

پنهان داشتى و از روى فضل خود پوشاندى و نیز خواهم كه بهره‏ام را وافر و سرشار گردانى‏ازهرخیرى‏كه‏فرور� �زى یا احسانى‏

فَضَّلْتَهُ، اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ، اَوْرِزْقٍ بَسَطْتَهُ، اَوْذَنْبٍ تَغْفِرُهُ، اَوْخَطَأٍتَسْتُرُهُ، یا رَبِ‏ّ

كه بفرمائى یا نیكیهایى كه پخش كنى یا رزقى كه بگسترانى یا گناهى كه بیامرزى یا خطایى كه بپوشانى پروردگارا

یارَبِ‏ّ یارَبِّ، یااِلهى‏ وَسَیِّدى‏ وَمَوْلاىَ وَمالِكَ رِقّى‏،یامَنْ‏بِیَدِهِ ناصِیَتى‏

پروردگارا پروردگارا اى معبود من اى آقا و مولایم و اى مالك من اى كسى‏كه اختیارم بدست او است اى داناى بر پریشانى و

یاعَلیماً بِضُرّى‏ وَمَسْكَنَتى‏، یاخَبیراً بِفَقْرى‏ وَفاقَتى‏، یارَبِّ یارَبِّ یا رَبِّ،

بى‏نوائیم اى آگه از بى‏چیزى و نداریم پروردگارا، پروردگارا پروردگارا

اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَقُدْسِكَ، وَاَعْظَمِ صِفاتِكَ وَاَسْمآئِكَ، اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى‏ مِنَ‏

از تو مى‏خواهم به حق خودت و به ذات مقدست و به بزرگترین صفات و اسمائت كه اوقاتم را در

اللَّیْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَهً، وَبِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَهً، وَاَعْمالى‏ عِنْدَكَ‏

شب و روز به یاد خودت معمور و آباد گردانى و به خدمتت پیوسته دارى و اعمالم را

مَقْبُولَهً، حَتّى‏ تَكُونَ اَعْمالى‏ وَاَوْرادى‏ كُلُّها وِرْداً واحِداً، وَحالى‏ فى‏

مقبول درگاهت گردانى تا اعمال و گفتارم همه یك جهت براى تو باشد و حالم همیشه در

خِدْمَتِكَ سَرْمَداً، یا سَیِّدى‏ یا مَنْ عَلَیْهِ مُعَوَّلى‏، یا مَنْ اِلَیْهِ شَكَوْتُ اَحْوالى‏،

خدمت تو مصروف گردد اى آقاى من اى كسى كه تكیه‏گاهم او است اى كسى‏كه شكایت احوال خویش به درگاه او برم‏

یا رَبِّ یا رَبِّ یا رَبِّ، قَوِّ عَلى‏ خِدْمَتِكَ جَوارِحى‏، وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزیمَهِ

پروردگارا پروردگارا پروردگارا نیرو ده بر انجام خدمتت اعضاى مرا و دلم را براى عزیمت‏

جَوانِحى‏، وَهَبْ لِىَ الْجِدَّ فى‏ خَشْیَتِكَ، وَالدَّوامَ فِى الْإِتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ،

به سویت محكم گردان و به من حَتّى‏

حَتّى‏ اَسْرَحَ اِلَیْكَ

فى‏ مَیادینِ السَّابِقینَ، وَاُسْرِعَ اِلَیْكَ فِى الْبارِزینَ، وَاَشْتاقَ اِلى‏

در میدانهاى پیشتازان بسویت برانم و در زمره شتابندگان بسویت بشتابم و در صف مشتاقان اشتیاق‏

قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقینَ، وَاَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصینَ، وَاَخافَكَ مَخافَهَ

تقربت را جویم و چون نزدیك شدن مخلصان به تو نزدیك گردم و چون یقین كنندگان از تو بترسم‏

الْمُوقِنینَ، وَاَجْتَمِعَ فى‏ جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنینَ، اَللّهُمَّ وَمَنْ اَرادَنى‏

و در جوار رحمتت با مؤمنان در یكجا گرد آیم خدایا هر كه بد مرا خواهد

بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ، وَمَنْ كادَنى‏ فَكِدْهُ وَاجْعَلْنى‏ مِنْ اَحْسَنِ عَبیدِكَ نَصیباً عِنْدَكَ،

بدش را بخواه و هر كه به من مكر كند به مكر خویش دچارش كن و نصیبم را پیش خود بهتر از دیگر بندگانت قرار ده‏

وَاَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَهً مِنْكَ، وَاَخَصِّهِمْ زُلْفَهً لَدَیْكَ، فَاِنَّهُ لا یُنالُ ذلِكَ اِلاَّ بِفَضْلِكَ،

و منزلتم را نزد خود نزدیكتر از ایشان كن و رتبه‏ام را در پیشگاهت مخصوص‏تر از دیگران گردان كه براستى جز به فضل تو

وَجُدْ لى‏ بِجُودِكَ، وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ، وَاحْفَظْنى‏ بِرَحْمَتِكَ، وَاجْعَلْ‏

كسى به این مقام نرسد و به جود و بخشش خود به من جود كن و به مجد و بزرگوارى خود بر من توجه فرما و به رحمت خود مرا نگهدار

لِسانى‏ بِذِكْرِكَ لَهِجاً، وَقَلْبى‏ بِحُبِّكَ مُتَیَّماً، وَمُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ، وَاَقِلْنى‏

و قرار ده زبانم را به ذكرت گویا و دلم را به دوستیت بى‏قرار و شیدا و با اجابت نیكت بر من منت بنه و

عَثْرَتى‏، وَاغْفِرْ زَلَّتى‏، فَاِنَّكَ قَضَیْتَ عَلى‏ عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ، وَاَمَرْتَهُمْ‏

لغزشم را نادیده گیر و گناهم را بیامرز زیرا كه تو خود بندگانت را به پرستش خویش فرمان دادى و به دعا كردن‏

بِدُعآئِكَ، وَضَمِنْتَ لَهُمُ الْإِجابَهَ، فَاِلَیْكَ یارَبِ‏نَصَبْتُ‏وَجْهى‏� �وَاِلَیْكَ یا رَبِ‏

به درگاهت مأمور ساختى و اجابت دعایشان را ضمانت كردى پس اى پروردگار من به سوى تو روى خود بداشتم و به درگاه تو اى پروردگارم‏

مَدَدْتُ یَدى‏، فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى‏ دُعآئى‏، وَبَلِّغْنى‏ مُناىَ، وَلا تَقْطَعْ مِنْ‏

دست حاجت دراز كردم پس به عزتت دعایم را مستجاب فرما و به آرزویم برسان و امیدم را از

فَضْلِكَ رَجآئى‏، وَاكْفِنى‏ شَرَّ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ مِنْ اَعْدآئى‏، یا سَریعَ الرِّضا،

فضل خویش قطع منما و شر دشمنانم را از جن و انس كفایت فرما اى خداى زودگذر

اِغْفِرْ لِمَنْ لایَمْلِكُ اِلَّا الدُّعآءَ، فَاِنَّكَ فَعَّالٌ لِما تَشآءُ، یا مَنِ اسْمُهُ دَوآءٌ،

بیامرز كسى را كه جز دعا چیزى ندارد كه براستى تو هر چه را بخواهى انجام دهى اى كسى كه نامش دوا است‏

وَذِكْرُهُ شِفآءٌ، وَطاعَتُهُ غِنىً، اِرْحَمْ مَنْ رَأْسُ‏مالِهِ‏الرَّجآءُ وَسِلاحُهُ الْبُكآءُ، یا

و یادش شفاء است و طاعتش توانگرى است ترحم فرما بر كسى‏كه سرمایه‏اش امید و ساز و برگش گریه و زارى است اى‏

سابِغَ النِّعَمِ، یادافِعَ‏النِّقَمِ، یانُورَالْمُسْتَوْحِشینَ فِى الظُّلَمِ، یاعالِماً لایُعَلَّمُ،

تمام دهنده نعمتها و اى برطرف كننده گرفتاریها اى روشنى وحشت‏زدگان در تاریكیها اى داناى بى معلم‏

صَلِّ عَلى‏ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بى‏ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَصَلَّى اللَّهُ عَلى‏

درود فرست بر محمد و آل محمد و انجام ده درباره من آنچه را كه تو شایسته آنى و درود خدا بر

رَسُولِهِ وَالْأَئِمَّهِ الْمَیامینَ مِنْ الِهِ(أهْلِه)، وَسَلَّمَ تَسْلیماً كَثیراً.

پیامبر و پیشوایان با بركت از خاندانش و سلام فراوان‏
عطا فرما تا تن و جان را


شیخ عباس قمی - مفاتیح الجنان